
دوره
دورهای در معجزات | ۵ بهمن ۱۴۰۲
۵ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
اگر ارادهٔ خداوند برای تو صلح و سرور کامل است، چنانچه تنها این را تجربه نمیکنی حتماً در حال سر باز زدن از تصدیق ارادهٔ او هستی.ارادهٔ او مردد نیست، زیرا برای همیشه تغییرناپذیر است.هنگامی که در صلح نیستی تنها به این دلیل میتواند باشد که باور نداری در او هستی.با این حال او همه در همه است.صلح او کامل است، و تو حتماً شامل آن هستی.قانونهای او بر تو حاکمند زیرا بر همه چیز حاکمند.تو نمیتوانی خودت را از قانونهای او معاف کنی، اگرچه میتوانی از آنها سرپیچی کنی.با این حال اگر این کار را انجام دهی، و تنها در این صورت، احساس تنهایی و درماندگی خواهی کرد، زیرا همه چیز را از خودت دریغ میکنی.
دورهای در معجزات | ۲ بهمن ۱۴۰۲
۲ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
«بهشت و زمین از میان خواهند رفت» به این معنا است که آنها به عنوان حالتهای جداگانه به وجود خود ادامه نخواهند داد.کلام من، که رستاخیز و زندگی است، از میان نخواهد رفت زیرا زندگی ابدی است.تو کار خداوند هستی، و کار او کاملاً دوست داشتنی و کاملاً عاشقانه است.یک انسان باید در دل خود اینگونه دربارهٔ خودش بیاندیشد، زیرا این همان چیزی است که او هست.
دورهای در معجزات | ۳۰ دی ۱۴۰۲
۲۹ دی ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تنها عشق خداوند در همهٔ شرایط از تو محافظت خواهد کرد.آن تو را از هر آزمونی بیرون خواهد کشید، و تو را بر فراز تمام خطرهای ادراک شدهٔ این دنیا، به درون اقلیمی از صلح و امنیت کامل خواهد برد.تو را به درون یک وضعیت ذهنی منتقل خواهد کرد که هیچ چیز نمیتواند تهدید کند، هیچ چیز نمیتواند آزار دهد، و جایی که هیچ چیز نمیتواند مزاحم آرامش ابدی فرزند خداوند شود.
دورهای در معجزات | ۲۹ دی ۱۴۰۲
۲۹ دی ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
معجزات از ذهنی برمیخیزند که برای آنها آماده است.چون متحد است، این ذهن به سراغ همه میرود، حتی بدون آگاهی خود معجزهگر.طبیعت غیرشخصی معجزات به این دلیل است که تاوان خودش یکی است، در حالی که همهٔ آفریدگان را با آفریدگارشان متحد میکند.معجزه به عنوان بیانی از آنچه که حقیقتاً هستی، ذهن را در حالتی از فیض قرار میدهد.سپس ذهن به طور طبیعی از میزبان در درون و بیگانه در بیرون استقبال میکند.هنگامی که بیگانه را به درون میآوری، او برادرت میشود.
دورهای در معجزات | ۲۷ دی ۱۴۰۲
۲۷ دی ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
بردهٔ خدایان دروغین، بردهای خواهان است.زیرا قطعا او به این خاطر خواهان است که به خودش اجازه میدهد در ستایشِ آنچه که زندگی ندارد سر تعظیم فرود آورد، و توان را در ناتوانان جستجو کند.چه اتفاقی برای فرزند مقدس خداوند افتاد که این توانست آرزوی او شود؛ تا به خودش اجازه دهد که پایینتر از سنگها بر زمین بیفتد، و به خدایان دروغین بنگرد تا او را بلند کنند؟پس، داستان خود را در رؤیایی که ساختهای بشنو، و از خودت بپرس که آیا این حقیقت نیست که باور داری که این یک رؤیا نیست؟