دورهای در معجزات | ۱ تیر ۱۴۰۴
۱ تیر ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
«اکنون» هیچ معنایی برای نفس ندارد.زمان حال صرفاً دردهای گذشته را به آن یادآوری میکند، و به زمان حال طوری واکنش نشان میدهد که انگار گذشته است.نفس نمیتواند رهایی از گذشته را تحمل کند، و اگرچه گذشته به پایان رسیده است، نفس سعی میکند تصویر آن را با واکنش نشان دادن به گونهای که گویی آن زمان حال است حفظ کند.آن واکنش تو را به کسانی که در زمان حال ملاقات میکنی از نقطهٔ مرجع گذشته دیکته میکند، در حالی که واقعیت فعلی آنها را پنهان میکند.در نتیجه، اگر از آنچه نفس دیکته میکند پیروی کنی، به برادرت طوری واکنش نشان خواهی داد که گویی او شخص دیگری است، و این مطمئناً مانع از این میشود که او را آنطور که هست بشناسی.و تو پیامهایی از گذشتهٔ خود از او دریافت خواهی کرد زیرا، با واقعی ساختن آن در زمان حال، خود را از رها کردن آن منع میکنی.بنابراین پیام رهایی را که هر برادری اکنون به تو تقدیم میکند، از خودت دریغ میکنی.
دورهای در معجزات | ۲۵ خرداد ۱۴۰۴
۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
بگذار تا کابوسها را انباشت نکنیم، زیرا آنها هدیهٔ شایستهای برای مسیحا نیستند، و بنابراین برای تو نیز هدیهٔ مناسبی نیستند.پوششها را بردار و به آنچه از آن میترسی بنگر.تنها انتظار تو را خواهد ترساند، زیرا واقعیتِ نیستی نمیتواند ترسناک باشد.بگذار این را به تأخیر نیندازیم، زیرا رؤیای تو از نفرت، بدون کمک رهایت نخواهد کرد، و کمک اینجاست.بیاموز که در میان آشوب آرام باشی، زیرا آرامش پایان ستیزه است و این همان سفر به سوی صلح است.یکراست به هر تصویری که برای به تأخیر انداختن تو برمیخیزد بنگر، زیرا هدف اجتنابناپذیر است زیرا آن ابدی است.هدف عشق تنها حق تو است، و آن با وجود رؤیاهایت به تو تعلق دارد.
دورهای در معجزات | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
۲۳ خرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
قضاوت تنها یک وسیلهٔ بازی است، یک هوس، ابزاری بیمعنا برای بازی کردن بازی بیهودهٔ مرگ در تصوراتت.اما رؤیت همه چیز را درست میکند، و به آرامی آنها را تحت سلطهٔ مهربان قانونهای بهشت قرار میدهد.چه میشد اگر تشخیص میدادی که این دنیا یک وهم است؟چه میشد اگر واقعاً میفهمیدی که تو آن را ساختهای؟چه میشد اگر در مییافتی که کسانی که به نظر میرسد در آن گام برمیدارند، گناه میکنند و میمیرند، حمله میکنند و میکشند و خود را نابود میکنند، به تمامی غیرواقعی هستند؟آیا میتوانستی به آنچه که میبینی ایمان داشته باشی، اگر این را میپذیرفتی؟و آیا تو آن را میدیدی؟
دورهای در معجزات | ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
تو با نمادها زندگی میکنی.تو نامهایی را برای هر آنچه که میبینی ساختهای.هر نامی به یک هویت جدا تبدیل میشود، که توسط نامش شناخته میشود.با این کار تو آن را از وحدت جدا میکنی.با این کار تو صفتهای ویژهٔ آن را معین میکنی، و آن را از چیزهای دیگر با تاکید بر فضای پیرامونش جدا میسازی.این فضا را تو میان همهٔ چیزهایی که به آنها نامهای متفاوت میدهی؛ همهٔ رویدادها بر حسب مکان و زمان؛ همهٔ بدنهایی که با نامی خوانده میشوند، قرار میدهی.
این فضایی که تو آن را جداکنندهٔ همه چیز از یکدیگر میبینی، وسیلهای است که توسط آن ادراک دنیا ایجاد میگردد.تو چیزی را میبینی در جایی که هیچ چیزی نیست، و همچنین هیچ چیزی را نمیبینی در جایی که وحدت است؛ فضایی میان همهٔ چیزها، میان همهٔ چیزها و تو.اینچنین تو میپنداری که در جدایی، حیات بخشیدهای.توسط این شکاف تو میپنداری که به عنوان یک وحدتی ساخته شدهای که با ارادهای مستقل عمل میکند.
دورهای در معجزات | ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
۱۹ خرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
نابینایان از طریق سازگاری با دنیای خود به آن عادت میکنند.آنها میپندارند که راهشان را در آن میشناسند.آنها آن را نه از طریق درسهای سرورآمیز، بلکه از طریق ضرورت سخت محدودیتهایی که باور داشتند نمیتوانند بر آنها غلبه کنند، آموختند.و همچنان با همین باور، آن درسها را گرامی میدارند، و به آنها وفادار هستند زیرا نمیتوانند ببینند.آنها درک نمیکنند که این درسها آنها را کور نگه میدارد.این را باور نمیکنند.و بنابراین دنیایی را که در تخیل خود آموختند «ببینند» را حفظ میکنند، و باور دارند که انتخابشان یا آن است یا هیچ.آنها از دنیایی که از طریق درد آموختهاند متنفرند.و هر آنچه میپندارند در آن است، یادآور این است که آنها ناقص و به شدت محروم هستند.